6) سرمایه داری در ایران
آیا جامعه ایران، جامعه ی سرمایهدارانه است؟
روح الله نادری
1- اگرچه تأسیسات اجتماعیِ نظام سرمایهداری از سر و کول جامعهی ما بالا میرود، اما بررسی رفتارها و تعاملات اجتماعی-اقتصادی مردم نشان میدهد که فرهنگ سرمایهداری در کشور ما حاکم نشده است. البته این سخن را نباید با ملامتها و سرزنشهای شرقشناسمآبانهی روشنفکرانِ اقتصادیِ وطنی عوضی گرفت، و مثلا این مسئله را به روحیهی تنبلیِ مردم ایران یا حاضریخوریِ ناشی از درآمدهای نفتی و عدم رواج فرهنگ کار یا نبود آب و گسترش فرهنگ فئودالی و خانسالاری و استبداد شرقی یا وجود دولتهای رانتی متکی به فروش نفت و... نسبت داد. همچنین نباید به تذکرات دلسوزانهی عدهای که از گسترش مصرفزدگی و سودجویی و دیگر جلوههای فرهنگ سرمایهداری در کشور شکایت میکنند بیتوجه بود. اگرچه از یکسو تأسیسات نظام سرمایهداری در کشور گسترده شده است و از سوی دیگر مردم بعضا رفتارهای شبهسرمایهدارانه از خود بروز میدهند اما این دو پدیدههای کاذبی است که میتوان آن را به حقیقتی دیگر ارجاع داد
2- بررسی رفتارها و تعاملات سرمایهدارانه را باید ابتدائاً از روان-شناسیِ «سرمایهدار» آغاز کرد؛ زیرا این وصف چنان جامع است که حتی کارگر و مصرفکننده را نیز در بر میگیرد! سرمایهدار نوعی سوژه است، لذا خود در ساحت سوژگیاش مینشیند و «ماسویالنفس» را در ساحت ابژگی مینشاند. ساحت ابژگی دروازهای دارد که موکلانش ماهیت اشیاء را میستانند و آن ها را عریان وارد این وادی میکنند و اشیاء همه در یک صف در انتظار فرمان حضرت سوژه (سرمایهدار) مینشینند، تا سوژه که را خواهد و میلش به که باشد! طلا همسنگ مس، زمین کربلا مشابه زمین محلهی قلهک، و کودک و پیر و جوان و زن و مرد برابر میشوند تا سرمایهدار آن ها را مجددا «نامگذاری» کند. اما چون دروازهی این وادی تنگ است، عالم واقع با کلیتش از آن رد نمیشود، لذا نزاعی میان سوژه و عالم واقع در میگیرد و در این میان سوژه متوسل به «اعتباریات» میشود. پس اولین اعتباریِ سرمایهدار، یعنی «مالکیت» پدید میآید و چون مالکیت اساسا مالکیت چیزی است، «سرمایه» را با خود میآورد. مالکیتِ سرمایه، استعاره از مالکیت هرچیزی (حتی خود) است و چون همهچیز و هیچچیز دو روی یک سکهاند، سرمایه اساسا امری تهی است، یک مبدّل است، یک چوب جادویی، که با آن همهچیز مالِ «من» میشود. «پول» بهمعنای واقعی کلمه اولین سرمایه است. پول ذاتا هیچ است و اگر سرمایهدار در ابتدا مثلا طلادار است و نه پولدار، نباید طلای سرمایهدار را با طلای ثروتمندان قدیم اشتباه کرد چون برای آنان طلا «ذاتا» میارزد ولی سرمایهدار است که طلا را پول میکند، بعدا یک تکه کاغذ منقّش را، و هماکنون نقشی مجازی بر صفحهی مانیتور را.
3- وقتی که این موجود مثالی به زمین میآید، اجتماعی از سرمایهداران (که در اصل «تجمیع سرمایه» است) شکل میگیرد و بهمرور فرهنگ خاص این «قبیله» (که قبلهشان «رفاه» از طریق تسلط بر عالم واقع است) پدید میآید، و اگر وجود این جماعت بر کل جامعه مسلط شود، نظامات اجتماعی سرمایهداری سامان مییابد. از آن پس مدیر و عالِم و هنرمند و روحانی و معلم و سیاستمدار و قانونگذار و ضابط و قاضی، خواسته و ناخواسته در خدمت سرمایهداران و فرآیند «عقلانی» سلطه قرار میگیرند. علم و تکنولوژی دستهای این نظام، شرکت پاهای آن، بانک قلب آن، حکومت زبان و گوش آن، و هنر و مذهب چشم آن میشوند.
4- هر ثروتمندی سرمایهدار نیست و هرجا که بانک و بورس و شرکت و دانشگاه باشد، نظام سرمایهداری نیست. هر مصرفزدگی و سودپرستی را نمیتوان به اخلاق سرمایهداری نسبت داد که اساسا اخلاق سرمایهداری بدون سرمایهدار پدید نمیآید. اگر ماکس وبر در اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری به دنبال تأییداتی دینی به عنوان روح سرمایهداری میگردد و روایت کالونی از «جبر» (Predestination) را تسهیلکنندهی جریان عرفیشدن معرفی میکند، از آنروست که هیچ عاملی قدرتمندتر از دین برای نظمبخشی اجتماعی وجود ندارد. اگر قشر عظیمی از ثروتمندان ما را مذهبیون تشکیل میدهند و اگر تاجرِ پولدارِ بازاری در افواه عمومی «حاج آقا» نامیده میشود به قرائت جدید و رسمیِ برخی از روحانیون از دین بازمیگردد که دینداریِدنیامدارانه را ترویج میکنند. این جریان میتواند منتهی به سرمایهداری شود، اگر روحانیون دیگری پیدا نشوند که نسبت جدیدی میان دین و دنیا و زندگی دنیا و آخرت و معاش و جهاد برای مردم ترسیم کنند.
سوره اندیشه، شماره 58-59، ص 128.
با این توضیحات بنظر میرسد که در متن بالا قسمت اصلی مباحث سرمایه داری ایرانی که به نوعی درگیری تعاملات رفتاری و کارویژه های نهادی در جامعه ایرانی است، ناقص مانده است.